«کتابی کلاسیک است که هرگز از گفتن آنچه برای گفتن دارد، دست بر نمیدارد.» (ایتالو کالوینو)
امروز به چه معنا خصیصهی کلاسیک آثار گرامشی برجسته میشود؟ اگر یک «نویسندهی کلاسیک» نویسندهای است که مفسر زمانهی خویش است، اما برای ازمنهی دیگر – برای نسلهای جدید با تجارب دیگر و متفاوت نسبت به تجارب او- باشا میماند و اگر یک «فرد کلاسیک» نویسندهای است که به زحمتش میارزد در پرتو نیازها و مسائل نو دوباره خوانده و تفسیر بشود، آیا میتوان گفت که امروزه گرامشی سزاوار عنوان نویسندهی کلاسیک است؟ چنانکه همه میدانند در این مورد شک وجود دارد. گفته میشود، برای اینکه گرامشی دچار بدفهمی نشود، لازم است، به او تاریخ خود او را نسبت داد، چرا که دخالت دادن یک نویسنده در گفتگویی در خارج از زمانهاش میتواند موجب گمراهی بشود. در تقابل با این ایراد مهم که مطمئنا اعتبار آنرا در سطح تفسیر تاریخ نمیتوان انکار کرد، میتوان اظهار داشت که گرامشی، گرامشیای که معمولا به حساب میآید، گرامشی دفاتر زندان، یک نویسندهی پسامرگزاده[۳] است، زیرا دورانی که در آن این آثار نوشته شدهاند – دوران پیروزی فاشیسم- به پایان رسید و کارهایش در دوران دیگری سوای دوران خودش به حوزهی فرهنگ بینالمللی و ایتالیایی وارد شده و میتوانستهاند منتشر شوند. و اگر از این اوضاع و احوال مسائل و دشواریهای ثمربخشی نتیجه شدهاند، اینان از آن دست مسائل و دشواریهایی هستند، که درست در وابستگی با موضوع کلاسیکبودگی[۴] گرامشی میتوانند بهتر فهمیده شوند. ادامه خواندن Continue reading